







گمشدهها باید پیدا شوند؛ وضعیت به خصوص برای آنهایی که اوراق هویت ندارند و اسمششان در لیست هیچ کارفرمایی نیست، بغرنجتر است؛ آیا مقصران و عاملان احتمالی حادثه، آنهایی که به گفته یک نماینده مجلس، قصورشان محرز است، پرداخت خسارت و غرامت به خانوادههای این کارگران را بر گردن میگیرند؟
به گزارش ایلنا، انفجار که از راه رسید، کارگران مشغول بارگیری بودند؛ لابد در فکر اینکه ساعتی بعد، نان و سیبزمینی آبپزِ ظهرانه را کنار سفره شریک شوند و شب زیر سقف آسمان خدا یا اتاقکی کارگری که در گوشهای از شهر ساخته شده و جای محدودی دارد، چند ساعتی استراحت کنند….
انفجار که از راه رسید، چند ده کارگر روزمزد و فصلی را روی طول موج مرگ به نابودی فرستاد؛ کارگرانی که تعداد زیادی از آنها غیربومی بندرعباس و هرمزگان بودند و اغلب بلوچ و سیستانی.
از شیرآباد و باباییان زاهدان تا لوتک زابل و روستاهای دورافتاده ایرانشهر و سراوان، مردان جوانی که زور بازو دارند اما کار و پول ندارند، حتی یک وانت بار برای سوختکشی در دسترسشان نیست، برای نان درآوردن راهی شهرهای بزرگ، معادن و اسکلهها و بنادر میشوند؛ هرجا که کار سخت هست، بلوچها و سیستانیها هم هستند. بیکاری آنها را مانند بسیاری دیگر از کارگران روزمزد، در سراسر جغرافیای ایران آواره کرده؛ زندگیشان طعم آوارگی، سختجانی و عرق ریختن و سفرهی خالی دارد… و هرجا حادثه و فاجعهای از راه میرسد باز کارگران بیشناسنامه و با شناسنامه، قربانیانی هستند که چراغ خاموش جان میدهند یا سلامت و زندگیشان به تاراج میرود.
در انفجار بندرعباس، بیش از ۷۰ نفر جان خود را از دست دادهاند، حداقل ۲۲ نفر مفقود شدهاند و بیش از هزار نفر مصدوم و روانهی بیمارستان؛ تعداد زیادی از آنها کارگران روزمزد بارگیری و تخلیه بودهاند؛ کارگرانی که هویتشان هیچ جا ثبت نشده و هیچ کس آنها را به عنوانِ «کارگر» به رسمیت نمیشناسند. اگر جزو مفقودان حادثه باشند، اثبات مرگ غمبارشان کار سادهای نیست؛ خانوادههای روستاییِ اینها حتی نمیدانند نانآورشان کجای این جغرافیای گسترده، مشغول کارگری و روزمزدیست…. اینها حاشیهنشیناند، در حاشیهها هم جان میدهند، بینشان و بیهویت گم میشوند.
در بندرعباس، زاهدانی و سیستانی زیاد است؛ آنها از فقر و فاقه و بیکاری، از محرومیت عمیقی که حتی برای کارگری ساختمان هم فرصتی برای کار نیست، فرار میکنند و به امید روزهایی که بدون بیمه و سرپناه، حقوق روزمزدی بگیرند و برای خانوادهشان بفرستند، به اسکله میآیند؛ هنوز آماری از تعداد بلوچها و سیستانیهای فوتی و مفقودی انفجار اسکلهی شهید رجایی در دست نیست؛ اما احتمالاً تعدادی از آنها که از حاشیهها و کپرهای اطراف زاهدان و خاش آمده بودهاند، شناسنامه و اوراق هویت ندارند…. و اگر قرار باشد دولت دیهای به خانوادههای فوتیها و مفقودین بپردازد، مثل همیشه سرشان بدون کلاه میماند؛ بعد از مرگ هم به رسمیت شناخته نمیشوند.
تا روز نهم اردیبهشت، یعنی سه روز کامل بعد از حادثه، هویت ۶ تن از کارگران بلوچ فوت شده در انفجار احراز شده؛ یک فعال محلی بلوچ با بیان اینکه احتمالاً تعداد فوتیها بیشتر از این است و البته احراز هویت تعدادی از کارگران بلوچ کار سادهای نیست، اسامی این کارگران روزمزدِ جانباخته را اینگونه برمیشمارد: «عبدالباسط شاهوزهی (براهویی)، فرزند مهرجان، اهل منطقه لوتک زابل؛ حیاتالله کشانی، فرزند محمد، اهل زاهدان؛ حمید صفرزایی، متأهل و دارای سه فرزند، اهل زاهدان؛ داود خارکوهی، اهل زاهدان؛ ادریس خارکوهی، فرزند جمعه، اهل زاهدان و ماهالدین رخشانی، اهل زاهدان».
به گفتهی منابع محلی، شرایط زندگی خانوادهی «عبدالباسط شاهوزهی» در لوتک زابل خیلی سخت است؛ عبدالباسط برای کار روزمزدی به بندرعباس رفته بود و تنها سرپرست خواهر و دو برادر معلول خود بود. این خانواده حالا کاملاً بیسرپرست و بدون نانآور ماندهاند و هیچ کس غمخوارِ معلولیت برادران ناتوانِ عبدالباسط نیست.
شرایط زندگی و امرار معاش کارگران روزمزد در اسکله شهید رجایی مثل خیلی جاهای دیگر کشور دشوار بوده است؛ کارِ بدون هویت، بدون سرپناه و بیبیمه و حقوق، سرنوشت باربران اسکله بندرعباس بوده، این سرنوشت در پایان به یک ناکامی بزرگ منتهی شده است.
«اسماعیل حاجیزاده» دبیر اجرایی خانه کارگر استان هرمزگان در ارتباط با این کارگران به ایلنا میگوید: هنوز تعداد زیادی از ۷۰ فوتی حادثه شناسایی نشدهاند؛ مشخص نیست واقعاً کارگران روزمزد بلوچ و سیستانی که فوت شدهاند، چند نفر هستند. دیروز برای پیگیری این موضوع نشستی در اداره کار برگزار شد و مسئله را دنبال کردیم؛ تعدادی از این کارگران ممکن است شناسنامه نداشته باشند اما موضوع این است که آنهایی که شناسنامه داشتهاند، موقع حادثه همراهشان نبوده ضمن اینکه هویت کارگران روزمزد ثبت نمیشود و کارفرمای ثابتی ندارند. کار این کارگران بارگیری و تخلیه بوده و لیستشان جایی نیست؛ تعدادی از مفقودین از اینها هستند.
حاجیزاده از زندگی سخت این کارگران میگوید: برخی از اینها شبها توی خیابان میخوابند؛ برخی هم شبها در جایی که اخیراً به نامِ «ایستکار» برای کارگران فصلی درست شده، چند ساعتی استراحت میکنند. بعضی از اینها چندین ماه برای کار در بندرعباس میمانند و خانوادههایشان خبر ندارند که اینها دقیقاً کجا کار میکنند.
به گفته وی، آماری از کارگران مفقود در دست نیست. ظاهراً کارگران روزمزد بسیاری جان باخته یا گم شدهاند؛ برای مثال، سه کارگر محلی متعلق به یکی از روستاهای بندرعباس، جزو لیست مفقودان هستند.
گمشدهها باید پیدا شوند؛ وضعیت به خصوص برای آنهایی که اوراق هویت ندارند و اسمششان در لیست هیچ کارفرمایی نیست، بغرنجتر است؛ آیا مقصران و عاملان احتمالی حادثه، آنهایی که به گفته یک نماینده مجلس، قصورشان محرز است، پرداخت خسارت و غرامت به خانوادههای این کارگران را بر گردن میگیرند؟ آیا بابت نابودیِ نانآوران فقیر خانوادههای روستایی و محروم، عقوبت میبینند و مجازات میشوند؟
فعالان محلی میگویند در این دو سه روز، خانوادههای کارگران بلوچ در بندرعباس و دوروبر اسکله سرگرداناند؛ زن و مرد راه درازی از بلوچستان آمدهاند و با نگرانی بسیار به دنبال خبری از گمشدهی ناکام خود هستند، بیخبر از اینکه هویت نداشتن و به رسمیت شناخته نشدن، سرنوشت محتومیست که حتی در مرگ هم دامن کارگرِ حاشیهنشین و روزمزد را رها نمیکند….!
نماینده کارگران در شورای عالی کار:
عقب افتادگی مزدی کارگران در طی ۳ سال آینده جبران میشودتمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی کارگر 24 محفوظ می باشد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰